جدول جو
جدول جو

معنی ابن ابی الساج - جستجوی لغت در جدول جو

ابن ابی الساج(اِ نُ اَ بِسْ سا)
افشین محمد بن دیوداد. او یکی از عمال خلفای عباسی در ارمنستان و جبال بود. در 276 ه. ق. بحرب ابوالجیش خمارویه پسر ابن طولون حاکم مصر رفت و در جنگی که به شام میان آن دو درگرفت مغلوب شد و امان خواست و بار دیگر با اسحاق بن کنداج همدست شد و بجنگ خمارویه شتافت و در این وقت پسر خلیفه ابوالعباس احمد معتضد از بغداد به یاری او رفت و بر خمارویه فائق آمد، سپس آنگاه که ابن ابی الساج والی قنسرین و ابن کنداج والی جزیره و موصل بود میان آن دو جنگی درپیوست و ابن ابی الساج پسر خویش را به گروگان به مصر فرستاده و از خمارویه استمداد کرد و با سپاهی که خمارویه بمدد او فرستاد ابن کنداج را مغلوب و جزیره را مسخر کرد. سپس ابن کنداج به مصر رفت و با خمارویه متفق گشت و در محاربه ای که در حوالی دمشق روی داد ابن ابی الساج مغلوب گردید و بهزیمت تا تکریت برفت. و در آنجا بار دیگر محاربه ای میان او و سپاهیان ابن کنداج و خمارویه روی داد و ابن ابی الساج غالب آمد وتا دمشق خصم مغلوب را دنبال کرد و در آن وقت از خلیفه استمداد جست. و چون از ورود خمارویه با سپاهی بزرگ آگاهی یافت و در خود توان مقاومت ندید در 276 با سپاه خویش به بغداد رفته به خلیفه ملتجی شد و خلیفه او را ولایت آذربایجان داد. وفات او به سال 288 است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ اَ بِسْ سُنْ نَ)
ابوسعید ابراهیم. از مشاهیر شعرای عرب. او از پیوستگان بنی امیه است و تا زمان هارون حیات داشت. در حسن صوت و غناء مشهور بود و با اسحاق موصلی و ابراهیم بن مهدی آمیزش داشت و در مدینه میزیست و از طرف خلیفه مهدی چندی به بغداد جلب شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ بِسْ سَ)
ابوالعباس احمد بن ابی السرح الکاتب. او راست: کتاب العلم و ماجاء فیه و نیز رسائلی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ بِثْ ثَ)
ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن ابی الثلج الکاتب. متمایل به تشیع و صاحب روایت بسیار از عامه. او مردی دیّن و ورع و فاضل بوده و از کتب اوست: سنن الاّداب علی مذهب العامه. کتاب فضائل الصحابه. کتاب الاختیار من الاساتید. (از ابن الندیم). و او از اصحاب محمد بن جریر طبری و از پیروان مذهب او در فقه است
لغت نامه دهخدا